جدول جو
جدول جو

معنی سو سوک - جستجوی لغت در جدول جو

سو سوک
نور اندک، براق بودن ظروف و اشیا
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سوسنک
تصویر سوسنک
(دخترانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از زنان شاعر بهرام گور پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
حشرۀ کوچک با ل دار به رنگ سیاه یا سرخ یا قهوه ای و به انواع مختلف که چند هزار نوع از آن شناخته شده و بسیاری از آن ها از آفات کشتزار ها هستند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوسو
تصویر سوسو
روشنایی اندک که در شب از دور به نظر آید، روشنایی کم که از چراغ به چشم بخورد
سوسو زدن: روشنایی دادن چراغ کم نور
فرهنگ فارسی عمید
(بِ)
این طرف آن طرف:
یزک بر یزک سوبسو در شتاب
نه در دل سکونت نه در دیده آب.
نظامی.
خود ندانست کآن چه واقعه بود
سوبسو میدوید خاک آلود.
نظامی.
سوبسو میفکند و می بردش
کرد یکباره خسته و خردش.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سِ)
دهی است از دهستان زز و ماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 256 تن سکنه است. آب آن از چشمه و قنات. محصول آنجا غلات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
مثلث. (التفیهم) (دانشنامۀ علایی) : و برگ او (برگ نبات سقمونیا) سه سو است همچون برگ لبلاب. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
سوت سوتک. سودسودک. صفاره. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
سوت سوتک. سوسوتک. آلتی از سفال یا فلز یا چوب که با دمیدن در آن آواز سوت دهد. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
شهرکی است بناحیت پارس از حدود ارگان با نعمت فراخ و هوای خوش، (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سوت سوتک
تصویر سوت سوتک
آلتی کوچک که چون بر دهان بدمند سوت زند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوء سلوک
تصویر سوء سلوک
بد رفتاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوسوتک
تصویر سوسوتک
آلتی کوچک که چون بر دهان بدمند سوت زند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوسودک
تصویر سوسودک
آلتی از سفال یا فلز یا چوب که با دمیدن در آن آواز سوت دهد
فرهنگ لغت هوشیار
حشره ای است سیاه یا سرخ و پردار که در جاهای نمناک پیدا میشود حشره ایست از راسته قاب بالان که بدنی کشیده و قهوه یی دارد و بالهایش نیز همرنگ بدن میباشد. دو بال جلو این جانور ضخیم و مانند دو قاب روی بالهای نازک عقب را می پوشاند. قطعات دهنی وی از نوع جونده است. سوسک بیشتر شبها از لانه خارج شده از خرده ریز غذا ها تغذیه میکند و چون حامل نطفه میکربهای مختلف است جانوری موذی و خطرناک است سپیرک سپیرو. یا سوسک طلایی. حشره ایست از راسته قاب بالان که در حدود 25 گونه از آن شناخته شده حشره ایست سنگین و کندرو برنگ طلایی مایل به قرمز شکمش مایل به سفیدی است و در انتهای شکمش نوع آلت نوک تیزی جهت حفر زمین قرار دارد. نوزاد این حشره و همچنین حشره بالغ علفخوارند و بیشتر به مزارع چغندر و چغندر قند حمله میکنند زنبور طلایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوبسو
تصویر سوبسو
اینطرف و آنطرف
فرهنگ لغت هوشیار
حشره ای است از راسته قاب بالان که بدنی کشیده و قهوه ای دارد و بال هایش نیز همرنگ بدنش می باشد. چند هزار نوع از آن شناخته شده و بسیاری از آن ها حامل نطفه میکروب های مختلف است. سپیرک و سپیرو نیز نامیده می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سک سک
تصویر سک سک
((سُ سُ))
یکی از بازی های کودکان، و آن نوعی قایم باشک است
فرهنگ فارسی معین
قرتی، خودآرا، زن صفت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
قورباغه ی آبزی
فرهنگ گویش مازندرانی
قره قروت
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی بوقلمون
فرهنگ گویش مازندرانی
تنبل و شل و ول، مرغ حق
فرهنگ گویش مازندرانی
سنگی که با آن اشیای آهنی برنده را تیز کنند، سنگ چاقو تیزکنی
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در روستایرق چشمهی کتول
فرهنگ گویش مازندرانی
آلت سوت زنی
فرهنگ گویش مازندرانی
باد برف و بوران آور که در زمستان از سمت جنوب به شمال دارد
فرهنگ گویش مازندرانی
از رنگ های گاو و گوساله
فرهنگ گویش مازندرانی
باد زمستانی جنوب غربی که غالبا سردی برف ارتفاعات البرز را
فرهنگ گویش مازندرانی
روشن و خاموش شدن نور در تاریکی، سوسو زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
واژه ای که به هنگام نوازش کودک استعمال شده که اشاره به تشبیه.، روشنایی، چشمک ستاره، بارقه ی ضعیف نور
فرهنگ گویش مازندرانی
چوب چهارتراشی که یک لبه ی آن پخ شده باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
غوزه ی کوچک پنبه
فرهنگ گویش مازندرانی
بیدمشک بید تبری که نام علمی آن saihaegritaca است
فرهنگ گویش مازندرانی